میدونی تو این بارون باید میبودی ولی نیستی حالا که نیستی کاش دوستای خوبی داشتم کاش میشد چرتو پرت بگم از تو حرف بزنم و کسی نصیحت نکنه( میدونی الان دوازده و نیم شبه و اس ام اس اومد یه لحظه فکر کردم تویی، احمقانه ست نه؟)، دلم برای خودت نه برای حسایی که باهات تجربه کردم تنگه، حس یه دوست خوب یه شنونده یکی که قبولت داره یکی که از تنهایی درت میاره. میدونی هیچوقت دوست خوب نداشتم تا اینکه توی لعنتی سرو کله ت پیدا شد اما تو نباید میموندی نباید دوستم میشدی نباید ازم یه چیزی میساختی که حالا اذیتم کنه، تا قبل از این مزه دوستو نچشیده بودم اما حالا پر پر میزنم که بازم اونو بچشم، مگه یه دوست دختر خوب چقدر کم یابه؟ چقدر ممکنه مثل تو ولی دخترش وجود نداشته باشه؟ میدونی دلم تنگته ولی نباید باشی چون تو برایم خوب نیستی. تو ذهن تو چیه؟ تو درمورد من با کدوم دوستت حرف میزنی ؟ کدوم دوستت بهت میگه بهتر که رفت؟ کدوم دوستت منو تایید میکنه؟ تو ذهنت از من چیه؟ دلم میخواد واسه تولدت سورپرایزت کنم کاری که تو واسه من انجام دادی اما نمیشه میخوام اما نمیخوام، میفهمی؟ توهم به تولد من فکر میکنی؟ فکرم از سرت افتاده مگه نه؟ خوب شد که بلاکت کردم عزیزم هیچکس اینو نمیفهمه اما بذار بهت بگم چرا اینکارو کردم، بلاکت کردم چون میدونستم توهم منو بلاک میکنی اینجوری دیگه نه پروفتو چک میکنم نه واسه ت پروف میذارم نه استاتوس میذارم تو واتس نه انلاینیتو نگاه میکنم سخته عزیزم ولی میگذره، داره بارون میاد چهلو پنج دقیقه از بامداد گذشته یه ماه از اون سه شنبه گذشته پونزده روز از اون بلاک گذشته و یه هفته از تماست گذشته و یه عمر از تو گذشته گذشتی گذاشتی و رفتی بدون اینکه چیزی بگی دور شدی اروم اروم اروم. پشیمونی؟ این حس دوتامونه. میخوای برگردی عقب؟ منم. منتظری؟ منم. ولی نمیاد اونروز عزیزم نمیاد.درسته ناراحتم درسته دلم تنگته درسته این خیابونارو واسه م مثل شکنجه گاه کردی، ولی نمیاد روزی که برگردم به تو به اون دور باطلی هر دفعه تکرار میشه، راستی توهم پیامارو میخونی؟ اگه نمیخونی یادت هست بهت چی گفتم؟ گفتم این اخرین فرصته من کشش جنگیدن ندارم اگه مثل قبل شیم همه چیو ول میکنم، خوب خودتو نگه داشتی یکی دوماه ولی توانت بیشتر از این نیست عزیزم. توانت بیشتر از این نیست مثل رلات که بیشتر از دوماه طول نمیکشن، حالا برو و همه جا بگو تو بودی که این رابطه رو یه سالو شش ماه نگه داشتی ولی نه، تمام مدت نگه داشتنش رو دوش من بود منی که فاصله گرفتی موندم اومدی جلو موندم خندیدی خندیدم گریه کردی گریه کردم، فکر نکن تو نگهش داشتی این بار رو دوش من بود و گذاشتمش زمین چون دیگه خسته م شده بود از اینهمه شل کن سفت کنت مودی. میدونی خسته شدن چجوریه؟ برای من اینجوریه که مهم نیست چقدر واسه یه چیزی زحمت کشیدم یهو ولش میکنم و میرم میرم حتی اگه بابت تک تک لحظه هاش دستام زخمی شده باشن میرم حتی اگه روحم صد تیکه شده باشه میرم و دیگه پشت سرمم نگاه نمیکنم، مثل این میمونه که یه هندونه رو به هزار زحمت بلند کنی و بعد خسته شی خسته شی هی به خودت بگی خوب میشه عادت میکنم به وزنش ولی اون یه دقیقه اخر یلدا همون یه دقیقه بیشترو دیگه نتونی تحمل کنی و ولش کنی تا بشکنه.
You know I'm the one who put you up there name in sky, does it ever get lonely
Thinking you could live without me
Live without me
Baby I'm the one who put up there
I don't know why.

مشخصات

آخرین جستجو ها